نویسم شمه ای از سرزمینش

ز نورآباد و کوه شانشینش

 

زصحراهای حاصلخیز این خاک

زعالیوند و ملک گچگرانش

 

سراسر خرّم است و مشک بیز است

ولایات بسیط و جونگانش

 

زتاریخ کهن آثار او را

ببین شاه عبداله و شیرمردش

 

دگر آثار زیبا داو و دختر

همان آتشگه میل اژدهایش

 

زلال چشمه ی آب هرایرز

کند سرسبزدشت خومه زارش

 

به مشرق رو ببین اعجاز خلقت

چه خوش منظر بود تنگ بوانش

 

 

هنرها بینی از نقّاش عالم

زییلاقی که اندر گرمسیرش

 

همه جایش قشنگ و روح بخش است

صفا دارد هوای چَه چنارش

 

به بردنگان گذر کن خوب بنگر

صفاها بینی از آفاق سبزش

 

چه خواهی پا نهی بر بام این خاک

زیارت کن مزار شمس الدینش

 

طلایه دار مهد علم و دانش

حقیقت دان، دیار فهلیانش

 

نگر بر سرزمین خوب جنجان

زلیدوما و کوه بال سبزش

 

گذر کن از ورای خاک ماهور

چه زیبا بقعه ی بابامنیرش

 

 

 

به بهمن ماه شکوفه ی بَن و بادام

صفا بخشد به دشت و تپه هایش

 

زیارت کن مزار شیخ ماهور

بخوان دور از ریا دیوان شعرش

 

سفر کردی گزین بیتوته آنجا

کنار مقبره ی بی بی حنایش

 

بگویم از دیار ملک جاوید

چه زیبا دشت رزم و پادرازش

 

به یاد آری دماوند و دنا را

چو بینی هیمن قلعه سفیدش

 

سفر کن در دل کوه تا ببینی

صفای آبشار تنگ سایش[1]

 

به تابستان که گرما حمله آرد

سفر کن زی دیار سردسیرش

 

 

 

زجوگون و ز مهرنجان زیبا

زکوهستان و باغات انارش

 

فرح بخش است و صیقل می دهد روح

هوای دل نواز کوه رُنجش

 

چو خواهی خستگی از تن درآید

توقف کن کنار رودشیرش

 

ز رستم گویم و از حد و مرزش

زپُل فهلیان و تنگ شیوش

 

سراسر خاکش حاصلخیز و خرم

زملک شاسنی و منگودرزش

 

برآرد نعره ها چون شیر شرزه

خروش رودخانه ی فهلیانش

 

زخاک دهنو ، تا مُلک کوپن

طلا خیزد زکوه و آب و خاکش

 

گر آیی سوی زیردو نیک بنگر

هنرپرور بود اهل فهیمش

 

روانبخش است نسیم آبجونه

تماشا کن شکوه کوهِ دَلوَش

 

گوارا، نقره فام و رغبت افزا

زلال چشمه سار پتّکانش

 

همیشه سربلند و سبز و بشکوست

روان پرور بود چون شعر میرش

 

خردادماه 90



[1] - tang sa

آخرين اشعار

یاد باد

  روزگاران قدیمم یاد باد دوستان همنشینم یاد باد اسب چوبی می دواندیم روزها شادمان اندر صحاری یاد باد      

ولایت علی (ع)

ولایت نخل سبز دین احمد بهین میراث اندر دین محمد   همیشه سبز و شادان برگ و بارش جهان ایمن به زیر سایه سارش  ...

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش

  پیرمردی عابد و برگشته بخت از سکوت خانه شد بیمار سخت زن به مانندش روانی خسته داشت چون درون خانه فرزندی نداشت

نغمه ی غم

به یاد میر و سالار ایل مان مرحوم حاج سید محمد باقر حسینی: باغبان چون رفت، برگ گل بمرد شاخه هایش ازغم واندوه...

نازنین

كاش در فصل بهارت نازنين بينم از ناز ونشاطت نازنين با نسيم صبحگاهان مي رسد بوي زلف مشك بيزت نازنين سرو آزاد...

مهين ميهن

تو اي خاك ايران پر از لاله اي پراز خون مردان آزاده اي تو از ترك وتاتار وتيموريان زچنگيز وافغان وازبعثيان ...

ممسنی و رستم

  نویسم شمه ای از سرزمینش ز نورآباد و کوه شانشینش   زصحراهای حاصلخیز این خاک زعالیوند و ملک گچگرانش   سراسر...

مرثیه ای برای ایل

  تیره ابری خسته از اقصای دور با عبور از تپه ها و دشت ها بر فراز کوه دَلو آمد فرود در نوردید دشتهای دَلو را   دشت...

ما باین دم بریده می رویم

  روبهی بیچاره و برگشته بخت روز و شب آواره از اوضاع سخت   از فشار زندگی آمد ستوه قصد هجرت کرد از دشتی به کوه   در...

کوه دول

كوه دول1،اي رنج ديده ،پاي در بند سينه پرخون از ستم هاي زمانه يادگار سال هاي تلخ كامي ملجاءِ مظلوم هاي زخم...

کهنه تفنگچی

  وَ مِنِ حونَه نَخوس کُهنه تفنگچی دَ وَری اَو گذشتِه وَ سَرُم وَ نَفَس اُفتامِ دَ وَری   کِل بِزن تا کِه صِداش...

کباب

    بویِ تِرز اوُمَد و بعضی کَپِشوُن اُو اُفتا هَم یَهَو هَمهَمَه وابی مِنِ دِه چَو اُفتا   هَمَه جَمِن سَرِ...