به یاد میر و سالار ایل مان مرحوم حاج سید محمد باقر حسینی:
باغبان چون رفت، برگ گل بمرد
شاخه هایش ازغم واندوه فسرد
گشت خاموش بلبلان بوستان
با غم اندوه شدند هم داستان
برگ گل باد خزان پرپر نمود
عندلیب هم نغمه ی غم می سرود
جای شادی را غم واندوه گرفت
باغ سبز زندگی ماتم گرفت
ماه مجلس از چه شد اندر محاق
پرگرفت ازقلب مجلس اشتیاق
ای دریغ از گردش چرخ ای دریغ
ماه تابان ناگهان شد زیر میغ
بوستان تاریك شد بلبل بخفت
راز ورمز عشق را باگل نگفت
خاطرات تلخ وشیرین بیشمار
در دل ما روزگاران یادگار
یاداو درد دلم را می فزود
از بهارم رنگ شادی میزدود
میر هم اندوهگین زین ماجرا
از جفا وجور چرخ بی وفا