فروردین سال 1363 که قدم به خطّهی کردستان گذاشتم همه چیز حکایت از جنگ و ناآرامی می...
عکس های زیر که احتمالا در مسیر زیردو به پیرشمش گرفته شده است توسط جناب آقای امین...
این ویدیو ها تجمع عزادارن حسینی روستاهای دوکنارون ،تل کهنه و نسه را در تاسوعا و...
روزگار آنقدر کج رفتار و نامهربان است که یکی را عزیز می دارد و دیگری را برحضیض می کشاند . گاه به ناحق پرچمی را به اهتزاز در می آورد و او را از حضیض به اوج می برد ، جاه و مقام می بخشد و پرچم دیگری را به ناحق به زیر می کشد ، به خاک سیاهش می نشاند واسیر دشواریها و پیچ وخمهای دنیا می سازد ، پر و بالش را می شکند و زمین گیرش می سازد . به ناحق کسوت حق می پوشد و همه چیز را با رنگ و بوی حق زیبا جلوه می دهد ، دادخواهان را چنان حلقومشان را می بّرد که دیگر فریادشان شنیده نشود تا جایی که بر خاکستر سرد بنشینند و هیچ ملجاء و مأوایی برای داد خواهی نداشته باشند .
سازها را از کوک می اندازد ، قلمها را می شکند ،حنجره ها را می بّرد ،صداها را خاموش می گرداند ،حرکتهای رهایی بخش را در نطفه می خشکاند و چنان فتنه به پای میدارد که ساده لوحان حرکتش را حق می پندارند و اذهان را چنان مخدوش می سازد که غلطکاریش درباور مردم نمی گنجد تا همچنان بساط بیداد پهن باشد و کاسه لیسان زَمَن از خوان یغمای ظالمان بی بهره نمانند .
به نام داد و وداد بیداد گسترانند و خود را منادی حقیقت معرفی نمایند ، عوام الناس را فریب دهند ، عاقلان و اهل فهم را محکوم محاکم سازند و در پشت میله های زندان نگه دارند تا دیگر رهنمون مردم نباشند و انقلاب و شورشی برپای نگردد ، سفره بیداد خویش راکه حاصل دست رنج پا برهنگان و زحمت کشان است همواره گسترده دارند .
به عناوین مختلف گاهی به نام دفاع از دین ، گاهی به نام مبارزه باظلم و فساد و گاهی به نام دفاع از دمکراسی و آزادی مردم را می فریبند و به چپاول و تاراج خویش ادامه می دهند .
چنان در این کار حرفه ای ومکارانه عمل می کنند که گاهی اهل تفکر و دانش را نیز به زیر یوغ می برند .
آزادی خواهان وحق طلبان را به عنوان اغتشاش و بی نظمی ، نویسندگان را به عنوان نادیده گرفتن حرمت قلم ،خوانندگان و نوازندگان را به نام اشاعه فساد و رذالت و روشنفکران را بنام گمراه کنندگان مردم سرکوب و به بند می کشند تا جامعه را از پویایی و حرکت بیاندازند و سکوت مرگبار که نتیجه اش ایستایی و مرگ جامعه است حاکم سازند ، به توسعه طلبی و تمامیت خواهی خویش ادامه دهند و منافع خود را از دست رنج عوام الناس تامین کنند . زیرا کاملاً بر این امر واقفند که طبقه روشنفکران ، نویسندگان و هنرمندان است که می توانند با روشنگری خویش نقاب از چهره پلید و مردم فریب آنان بردارند ، جامعه را به آگاهی و معرفت برسانند و آنگاه بر ظلم و ستم آنان بشورند .
در اکثر جوامع بشری روشنفکران ، نویسندگان ، هنرمندان و نخبگان از جایگاه رفیعی برخوردارند زیرا در سایه تفکرات و رهنمودهای این گروه ها انقلابها ، حرکتهای رهایی بخش و اصلاحی شکل می گیرد و به سامان می رسد و برعکس در بعضی از جوامع دیوانگان و متحجران با نیرنگ و فریب و با تکیه بر افکار خرافی و بهانه کردن دین به قدرت می رسند خود را متولی مردم می دانند درحالی که از اقتصاد ، هنر ، علم و سیاست چیزی نمی دانند . بر اسب چموش قدرت سوار می شوند و همه چیز را پایمال می کنند از مقدسات گرفته تا اقتصاد ،افکار و بنیانهای علمی و تمدنی . آنان روی نقاط حساس که اعتقادات و باورهای مذهبی است دست می نهند مردم را می فریبندو برمی انگیزند، از جهالت جاهلان بهره می برند ، آنان را سپر بلا می سازند و درسایه جهلشان خام خود را می پزند و بار خود را می بندند. برای آنان جهل مردم بزرگترین قدرت است . وقتی معاویه از عمرعاص می پرسد قوی تر از شمشیر علی سراغ داری جواب می دهد جهل مردم .
درطول تاریخ زر و زور و تزویر سیاستمدارن قدرت طلب و حماقت زاهدان احمق سه فاکتور برای به بند کشیدن مردم و تکیه زدن براریکه قدرت بوده و همین عوامل باعث گردید که علی و فرزندانش را به بی دینی متهم و فجایع صفین و کربلا را خلق کنند .امروزه هم شاهد کشتار و پایمال کردن حقوق مردم بوسیله همین عوامل هستیم که در راس آنها مذهبیون ریاکاری قرار دارند که در پشت نقاب دین چهره خود را پنهان نموده و در میان گندابهای فساد به دنبال مطامع خویشند و بدین طریق مردم را می فریبند و گاه حکم به تکفیر آزاده ای می دهند که فسقشان رابروز داده بنابراین هم چهره دین را خدشه دار می سازند و هم مردم را می آزارند .
کاسبان حرام خواری که امروز سرکیسه را به سوی طرفدارن خود شل کرده اند و با طمطراق و هیئت مذهبی ظاهر می شوندو خلق را می فریبند در حاشیه امنیت قراردارند و هیچ تهدیدی علیه شان صورت نمی گیرد حتی جهت تنویر افکار عمومی نامشان رسانه ای نمی گردد چون پشتشان به جاهای قوی و حساس بند است. قرنها است که به عنوان دفاع از دین و آزادی حقوق جوامع بشری مورد تجاوز و تعدی قرار گرفته است و زمانی مردم بیدار میگردند که کار از کار گذشته و دیگر درساق پاهایشان قدرت حرکت نیست گوش عوام نیز به نصایح و هشدار روشنگران بدهکار نیست چون مغزشان را به دروغ و نیرنگ شسته اند و باورهای مذهبی شان را مصادره کرده اند .
آنان با عقاید و باورهای مردم آن می کنند که اسلافشان ، امویان ، عباسیان و زبیریان باآل علی کردند .
تفکرات زلال و شفاف مردم را به سوی گندابها می کشانند و از حق روی گردان می سازند آنان را چنان گرفتار کورخواندن می سازند. که نمی توانند بی عدالتی های آنان را ببینند افسوس که کسانی به استقبال این کور خواندنها می روند و شادی می کنند و نمی دانند که چه فساد و تباهی به بار می آورد .
تا جایی که به خاطر توسعه طلبی و منافع سیاست مداران کره زمین را به خاک و خون می کشند اما هنر که روح لطافت و زیبایی را در جان آدمی می دمد حرام می دانند و از ارزش می اندازند .
امروزه شاهدیم که امور کاذب پر رونق و کذابان عزیزند و بر اوج. ولی امور شریف که از نظر اقتصادی و فرهنگی باعث رشد و تعالی جامعه است کساد و ورشکسته .
آنان که خود راپاک دست و بلند گوهای تبلیغاتیشان پیوسته بر علیه پلیدی و پولشویی می نالند خود سرانجام ناپاک دست و پولشوی از آب درمی آیند غافل از اینکه استقلال این مملکت خون بهای جوانان شهیدی است که در جای جای این سر زمین خون گرمشان بر زمین ریخته است .
اما متاسفانه هنر خوار و حاصلش حرام و جرم محسوب می گردد نمونه بارز آن هنرمند نامی و پیشکسوت ارجمند به نام فرهنگ شریف که نامی است آشنا برای اهالی هنر بخصوص دوستداران و طرفدارن موسیقی که سالهاست گوش دل به نغمه های دل انگیز سازش سپرده اند .
فرهنگ شریف هنرمند شریفی است که سالهاست با سازش هم آغوش و مهرش را چون فرزندی دلبند به دل داشت و با بوسه انگشتانش بر سیمهای آن نواهای دل انگیز و لای لایی های مادرانه خلق می نمودباید به خاطر درمانش دلارامش را از دل براند ( سازش را بفروشد ) .
شریفی که سالها با سازش ، بازیباییهای هنرش و با نغمه های دل انگیزش به مردم کشورش خدمت نمود جا دارد غریبانه بنالد که چرا چون لاله خونین دل نباشم .
در عجبم که چرا آنهایی که با اختلاس و به باد دادن سرمایه های ملی همچنان عزیزند و پرچم اقتدار و منزلتشان در اهتزاز است اما انگشتانی که قلم را به رقص می آورد و صحیفه های زرین می نگارد ، آنانی که بر ظلم و ریا و مردم فریبی فریاد می زنند و یا پنجه هایی که با بوسه بر سیمهای ساز نغمه های دل انگیز می آفرینندو فرهنگ و هنر این دیار را بارور می سازند از هیچ حمایتی برخوردار نیستند .
نمونه بارز آن معلمان و هنرمندان می باشند. معلمانی که منشاء علم و هنرند از هیچ شأن و منزلتی در جامعه برخوردار نیستند خصوصاً زمانی که بازنشسته می گردند به آنان مانند اشیاء تاریخ مصرف گذشته و مهره های سوخته می نگرند غافل از اینکه همین ها بودند که به فرزندان این آب و خاک علم وادب و هنر آموختندو فخر و مباهات مملکت مدیون آنهاست ولی متاسفانه صدای مظلومیت و دادخواهی آنان به گوش کسی نمی رسدو همین امر سبب شده که انگیزه آموزش و آموختن
ر نگ و بوی خود را از دست دهد.
هنرمندی که سالها در عرصه فرهنگ و هنر خاک خورده و قطعاتی زیبا و دل انگیز به یاد وطن خویش ساخته و با سازش هماهنگ ملتش غریبانه نالیده ، حماسه ساخته و در مبارزه با بد خواهان ملت و میهنش قامت برافراشته برای رهایی از بیماری باید به فروش سازش مبادرت کند .
هنرمندانی که گاه با قلم ،گاه با خطابه و گاه با ساز ،حماسه ها آفریدند و روح مبارزه و حق طلبی را در کالبد انسانها دمیدند از یاد رفته و غریب اند .
اگر چه انگشتان خوشنویس روزی زیر خاک می پوسند یا حنجرهای خوش الحان و آتشین خاموش می گردند ، سازها از کوک می افتند اما آثار جاویدانشان که میراثهای فرهنگ این دیارند بلندگوهای دادخواهی آنان محسوب می گردد و فریادشان در گوش انسانهاپیوسته طنین انداز است .
آنهایی که خامشان با آتش سوزان سینه امثال شریفها پخته شده گذشته را به فراموشی می سپارند و از ترس اینکه مبادا تکفیر شوند و مقام و منافعشان به خطر افتد کورانه یاران قدیم رااز یاد می برند و چون مگسان دور شیرینی به ثناگویی و تملق صاحب منصبان و زمامداران می پردازند و همچنان به کاسه لیسی و تملق گویی خویش ادامه می دهند .
میر محمد تقی حسینی زیر دو
تاریخ : 17/04/1394